خصوصیات بسیجی |
|||||
مکتبی بودن |
|||||
مهمترین ویژگی بسیج ایمان به خدا و اعتقاد قلبی و باور درونی به خالق یکتا است. ایمان به خدا رابطه مستحکم نیروهای بسیجی با حق تعالی است زیرا بسیج رضایت حق تعالی را مبنای حرکت و فعالیت خود می داند. بنابراین مهمترین مشخصه بسیجی مکتبی بودن آن است. جهاد همه جانبه در راه خدا، نگهبانی از انقلاب ، دستاوردهای نظام مقدس اسلامی از دیگر جنبه های مکتبی بودن نیروهای بسیجی است. |
|||||
اطاعت از ولایت فقیه |
|||||
اطاعت از ولایت فقیه و تبعیت پذیری از رهبری نظام یکی از شاخص ترین ویژگی های بسیج است. بسیج تابع محض ولایت فقیه است و سعادت خود و جامعه را در پیروی از ولایت فقیه می داند، زیرا از معمار انقلاب و موسس بسیج آموخته است که ««من به همه ملت، به همه قوای انتظامی اطمینان می دهم که امر دولت اسلامی اگر بانظارت فقیه و ولایت فقیه باشد، آسیبی بر این مملکت وارد نخواهد شد.» |
|||||
اخلاص |
|||||
بسیج عاشق خدا است و اخلاص به خدا مهمترین خصوصیات و ویژگی بسیجیان است. زیباترین حرکت بسیجیان خمینی و فعالیت بسیجیان ، داشتن رنگ خدائی در کارها است. برای همین است که امام بسیجیان ، خمینی کبیر (ره) فرموده اند: |
|||||
تواضع و فروتنی |
|||||
فروتنی و شکستن نفس از مهمترین فضایل انسانی است که نیروهای بسیجی موصوف به چنین اخلاقی می باشند. بسیج علاوه بر اینکه در مقابل خدا خاشع و فروتن است در برابر مردم متواضع می باشد. قرآن کریم ویژگی مؤمنان و مردان خدا را چنین بیان می کند: |
|||||
|
|||||
غیرت دینی غیرت و جوانمردی از ویژگیهای هر بسیجی است . بطور کلی منظور غیرت دینی این است که نیروهای بسیجی نسبت به مسائل اخلاقی و دینی جامعه و ترویج احکام و معارف الهی حساسیت داشته باشند. اگر موضوعاتی در جامعه رخ داد که با احکام اسلامی و الهی مطابق نبود، در برابر آن عکس العمل نشان داده شود. موضوع غیرت ، در سیره معصومین (ع) و بزرگان دین به وضوح مطرح است . اگر بخواهیم نماد کلی و عینی غیرت دینی را در عصر حاضر از بزرگان دین مطرح کنیم ، موضعگیری شجاعانه حضرت امام (ره) در تألیف کتاب آیات شیطانی توسط سلمان رشدی است که فتوای تاریخی قتل سلمان رشدی را صادر فرموده اند. بنایراین بسیجی هرگز در مقابل ناهنجاریهای جامعه بی تفاوت نخواهد بود. در مقابل زشتی ها و ناپاکی های اخلاقی و اجتماعی اهل تسامح و تساهل نخواهد بود. حسن خلق |
|||||
اخلاق نیکو یکی از صفات پسندیده در اسلام و از شیوه های مطلوب جاذبه دینی و فضایل انسانی است. در میان آداب اخلاقی و سنتهای اجتماعی، حسن برخورد با مردم در اخلاق اسلامی جایگاه ویژه ای دارد و برای نیروهای بسیجی که با مردم ارتباط دارند این موضوع حائز توجه است. مهمترین مؤلفه جاذبه مردم به تشکیلات بسیج برخورداری نیروهای بسیجی به این صفت پسندیده است که به عنوان یک رفتار مطلوب در میان نیروهای بسیجی رایج است. در اهمیت حسن اخلاق همین بس که پیامبر گرامی اسلام (ص) فرموده است: ” برترین شما نیکوکارترین شما از نظر اخلاق است. آنان که خود را آماده خدمت کرده و با دیگران با الفت و مهربانی زندگی می کنند.“ |
|||||
شجاعت |
|||||
گرچه شجاعت یک صفت اخلاقی است ولی مهمترین نماد اخلاقی و رفتاری یک فرد در زندگی اجتماعی است. فرد شجاع کسی است که دارای هویت دفاعی است و در راه حفظ ارزشها جرأت برخورد با عوامل دشمن را دارد. اگر شجاعت به عنوان یک فرهنگ عمومی در جامعه ما وجود داشته باشد و همه آحاد مردم صلابت و شهامت در راه دفاع از اسلام و ارزشهای دینی را داشته باشند، بدون شک کیان اسلامی از هر خطری مصون خواهد بود. حضور مقتدرانه در دفاع مقدس و خلق حماسه های پرشور بسیجیان در صحنه های نبرد نشانه های عینی از شجاعت بسیجیان در صحنه های دفاع می باشد که از مهمترین شاخصه های نیروهای بسیجی نیز می باشد. |
|||||
مردمی بودن |
|||||
منظور از مردمی بودن بسیج این است که آنان از متن ملت برخاسته و به صورت خودجوش و حرکت مردمی به عضویت این تشکیلات پیوستند و در جهت مصالح و آرمانهای نظام به پیروی از ولایت فقیه به انجام وظیفه پرداختند. حضور رده های مقاومت بسیج در کلیه اقشار و اصناف و اقصی نقاط کشور و پذیرش و جذب آحاد مردم در سنین مختلف نماد واقعی مردمی بودن این تشکیلات است. |
|||||
شهادت طلبی |
|||||
شهادت طلبی با وجود بسیجیان عجین شده است و بسیجی شهادت را می شناسد و به آن عشق می ورزد. حب به شهادت را بسیج از مولای خود علی علیه السلام آموخته است که فرموده است : “ انی للشهاده لمحب. من دوستدار شهادت هستم.“ نام بسیج در فرهنگ انقلاب اسلامی با ایثار و شهادت نقش بسته است زیرا ارزشهایی که فرهنگ اسلام و مبنای دینی برای شهادت قائل است بسیجی را شیفته شهادت کرده است. رسول گرامی اسلام(ص) فرمود: ” بالای هر نیکی، کار نیک دیگری است تا اینکه مرد در راه خدا کشته شود. وقتی در راه خدای عزوجل کشته شد بالای آن کار نیکی وجود ندارد.“ |
نامه شهید علی خلیلی به مقام معظم رهبری
متن کامل نامه شهید علی خلیلی به شرح زیر است:
سلام آقا جان!
امیدوارم حالتان خوب باشد. آنقدرخوب که دشمنانتان از حسودی بمیرند و از ترس خواب بر چشمانشان حرام باشد. اگر از احوالات این سرباز کوچکتان خواستار باشید،خوبم؛دوستانم خیلی شلوغش میکنند. یعنی در برابر جانبازی هایی که مدافعان این آب و خاک کرده اند،شاهرگ و حنجره و روده و معده من عددی نیست که بخواهد ناز کند… هر چند که دکترها بگویند جراحی لازم دارد و خطرناک است و ممکن است چیزی از من نماند…من نگران مسائل خطرناک تر هستم… من میترسم از ایمان چیزی نماند. آخر شنیده ام که پیامبر(ص) فرمودند: اگر امر به معروف و نهی از منکر ترک شود، خداوند دعاها را نمی شنود و بلا نازل میکند. من خواستم جلوی بلا را بگیرم.اما اینجا بعضی ها میگویند کار بدی کرده ام. بعضی ها برای اینکه زورشان می آمد برای خرج بیمارستان کمک کنند میگفتند به تو چه ربطی داشت؟!!مملکت قانون و نیروی انتظامی دارد!ولی آن شب اگر من جلو نمی رفتم، ناموس شیعه به تاراج میرفت ونیروی انتظامی خیلی دیر میرسید. شاید هم اصلا نمی رسید…یک آقای ریشوی تسبیح بدست وقتی فهمید من چکار کرده ام گفت : پسرم تو چرا دخالت کردی؟ قطعا رهبر مملکت هم راضی نبود خودت را به خطر بیندازی!من از دوستانم خواهش کردم که از او برای خرج بیمارستان کمک نگیرند، ولی این سوال در ذهنم بوجود آمد که آقاجان واقعا شما راضی نیستید؟؟ آخر خودتان فرمودید امر به معروف و نهی از منکر مثل نماز شب واجب است.آقاجان!بخدا دردهایی که میکشم به اندازه ی این درد که نکند کاری بر خلاف رضایت شما انجام داده باشم مرا اذیت نمیکند. مگر خودتان بارها علت قیام امام حسین(ع) را امر به معروف و از منکر تشریح نفرمودید؟مگر خودتان بارها نفرمودید که بهترین راه اصلاح جامعه تذکر لسانی است؟یعنی تمام کسانی که مرا توبیخ کردند و ادعای انقلابی گری دارند حرف شمارا نمی فهمند؟؟یعنی شما اینقدر بین ما غریب هستید؟؟رهبرم!جان من و هزاران چون من فدای غربتت. بخدا که دردهای خودم در برابر درد های شما فراموشم میشود که چگونه مرگ غیرت و جوانمردی را به سوگ مینشینید.آقا جان!من و هزاران من در برابر درد های شما ساکت نمی نشینیم و اگر بارها شاهرگمان را بزنند و هیچ ارگانی خرج مداوایمان را ندهد بازهم نمی گذاریم رگ غیرت و ایمان در کوچه های شهرمان بخشکد.
بشکست اگر دل من بفدای چشم مستت
سر خمَ می سلامت شکند اگر سبویی
خلیفه الله است مثل آدم
عمر طولانی دارد مثل نوح
کفار به دستش هلاک میشوند،مثل هود
تولدش پنهان بود،مثل ابراهیم
بشارت آمدنش را داده اند،مثل اسماعیل
فرشتگان به یاری اش می آیند،مثل لوط
در عزای حسین گریان است،مثل یعقوب
زیباترین خلق است،مثل یوسف
حکومتش جهانی است،مثل سلیمان
صبر دارد،مثل یعقوب
نام و کنیه او محمد است
و شبیه ترین فرد در خلق و خو به او است.
طنز/ یک «روح» سرگردان در ژنو
گروه طنز رجانیوز - رضا عیوضی: همانطور که قبلا هم گفته بودیم، افرادی که در توهم به سر میبرند انسانهای عجیبی هستند، آنها اغلب دارای علوم غریبه ازجمله علم غیب هم هستند.
بنده همین چند روز پیش نزد یکی از همین متوهمین بودم که چیزهایی را برای من از یک "روح" سرگردان فاش کرد. او اگرچه از من خواست که نامش فاش نشود اما به من این اجازه را داد که چیزهایی از این روح را هم برای شما فاش کنم. او گفت که همین چند روز پیش بصورت اتفاقی در جریان خوابی که یکی از مذاکره کنندگان ارشد دیده قرار گرفته است. او گفت که آن مذاکره کننده که بر اثر خستگی ناشی از پیادهرویهای زیاد در خواب عمیقی فرو رفته بود، خواب یک روح سرگردان و خشمگین را دیده...
و جریان گفتگوی آن روح با مذاکره کننده ارشد را برای من اینچنین فاش کرد:
مذاکره کننده ارشد: آه... وای... آه... نه... نه... این یه کابوسه... وای...
روح: یووووو... هووووو... هووووو...
مذاکره کننده ارشد: نه... نیا نزدیک... همون عقب بمون.
روح: باید تمومش کنی!
مذاکره کننده ارشد: تو کی هستی؟ چیو تموم کنم؟ از جون من چی میخوایی؟
روح: تو باعث این شدی! خشششششش(صدای رعد و برق)
مذاکره کننده ارشد: باعث چی؟
روح: خوووووب نگاه کن! تمان تنم زخمی و خونیه... دیگه یه جای سالم توی بدنم نمونده، روزی نیست که بهم تعرض نشه و مورد آزار و اذیت قرار نگیرم، تا یه جای تنم میاد خوب بشه سریع اون قسمتو دوباره مورد تعرض قرار میدن، اصلا نگاه کن به سرم! من کلی مو داشتم، جدیدا همش ریخته... .
مذاکره کننده ارشد: ببین! با کی کار داری عمو؟ من فکر کنم تو اشتباه اومدی اینجا، باید بری اتاق بغل!
روح: عه؟ مگه تو ظریف نیستی؟
مذاکره کننده ارشد: نه بابا! من یکی دیگهام!
روح: عه!؟ آقا شرمنده بخدا حلال کنید. به من گفتن مسئول این نابسامانیها شمایید!
مذاکره کننده ارشد: نه من نیستم اشتباه اومدی!
روح: پس جواد کجاست؟ نکنه اینیه که رو اون یکی تخت خوابیده؟ الان میرم تو خوابش!
مذاکره کننده ارشد: آره... اِممم... یعنی نه... ببین! صبر کن یه لحظه!
روح: چیه چرا اینقدر مِن مِن میکنی؟ خب بگو دیگه جواد کجاست؟
مذاکره کننده ارشد: ببین به کسی نگیا! برو طبقه پایین سالن سمت راست درِ سوم از بغل!
روح: دمت گرم داداش! ایشالا جبران کنیم!
مذاکره کننده ارشد: سلامت باشی. راستی نگفتی اسمت چیه؟
روح: من "روح توافقات" هستم!
مذاکره کننده ارشد: جدا؟ پس واسه همینه که یه جای سالم نداری؟
روح: آره دیگه! من باید برم خیلی کار دارم. تا این خارجیا از خواب بلند نشدن و دوباره به من تعرض نکردن باید برم توی خواب مذاکره کنندههای خودمون یه توصیههایی بکنم بهشون و بگم که از این به بعد هروقت خواستن توافق بکنن خداوکیلی روح توافقات رو هم درنظر بگیرن... . من رفتم... .
*
مذاکره کننده ارشد: ... جواد! جواد پاشو!
جواد: ها؟ چیه عباس؟
مذاکره کننده ارشد: من خواب بد دیدم!
جواد: ها؟ چی دیدی؟
مذاکره کننده ارشد: روح توافق ژنو اومده بود دنبالت میگشت ولی اشتباهی اومده بود توی خواب من.
جواد: منو لو دادی؟
مذاکره کننده ارشد: نه بابا! آدرس اتاق کریاینا رو دادم بهش... .
جواد: خخخخخ دمت گرم. حالا فردا به روشون نیاریا، مخالف اصول دیپلماتیکه!
مذاکره کننده ارشد: باشه ولی یادت باشه فردا صبح موقع قدمزدن یه عکس از کری بگیرم قیافش دیدنیه... .
جواد: الان برای ما مهم متن توافقاته که خب خداروشکر فعلا به خواب هیچکس نیومده. برو بخواب فردا باید کلی به تیکههای مسخره کریاینا بخندیم.
منبع:سایت رجا
بسم الله الرّحمن الرّحیم
به عموم جوانان در اروپا و امریکای شمالی
حوادث اخیر در فرانسه و وقایع مشابه در برخی دیگر از کشورهای غربی مرا متقاعد کرد که دربارهی آنها مستقیماً با شما سخن بگویم. من شما جوانان را مخاطب خود قرار میدهم؛ نه به این علّت که پدران و مادران شما را ندیده میانگارم، بلکه به این سبب که آیندهی ملّت و سرزمینتان را در دستان شما میبینم و نیز حسّ حقیقتجویی را در قلبهای شما زندهتر و هوشیارتر مییابم. همچنین در این نوشته به سیاستمداران و دولتمردان شما خطاب نمیکنم، چون معتقدم که آنان آگاهانه راه سیاست را از مسیر صداقت و درستی جدا کردهاند. سخن من با شما دربارهی اسلام است و بهطور خاص، دربارهی تصویر و چهرهای که از اسلام به شما ارائه میگردد. از دو دهه پیش به این سو ــ یعنی تقریباً پس از فروپاشی اتّحاد جماهیر شوروی ــ تلاشهای زیادی صورت گرفته است تا این دین بزرگ، در جایگاه دشمنی ترسناک نشانده شود. تحریک احساس رعب و نفرت و بهرهگیری از آن، متأسّفانه سابقهای طولانی در تاریخ سیاسی غرب دارد. من در اینجا نمیخواهم به «هراسهای» گوناگونی که تاکنون به ملّتهای غربی القاء شده است، بپردازم. شما خود با مروری کوتاه بر مطالعات انتقادی اخیر پیرامون تاریخ، میبینید که در تاریخنگاریهای جدید، رفتارهای غیر صادقانه و مزوّرانهی دولتهای غربی با دیگر ملّتها و فرهنگهای جهان نکوهش شده است. تاریخ اروپا و امریکا از بردهداری شرمسار است، از دورهی استعمار سرافکنده است، از ستم بر رنگینپوستان و غیر مسیحیان خجل است؛ محقّقین و مورّخین شما از خونریزیهایی که به نام مذهب بین کاتولیک و پروتستان و یا به اسم ملیّت و قومیّت در جنگهای اوّل و دوّم جهانی صورت گرفته، عمیقاً ابراز سرافکندگی میکنند.
این بهخودیخود جای تحسین دارد و هدف من نیز از بازگوکردن بخشی از این فهرست بلند، سرزنش تاریخ نیست، بلکه از شما میخواهم از روشنفکران خود بپرسید چرا وجدان عمومی در غرب باید همیشه با تأخیری چند ده ساله و گاهی چند صد ساله بیدار و آگاه شود؟ چرا بازنگری در وجدان جمعی، باید معطوف به گذشتههای دور باشد نه مسائل روز؟ چرا در موضوع مهمّی همچون شیوهی برخورد با فرهنگ و اندیشهی اسلامی، از شکلگیری آگاهی عمومی جلوگیری میشود؟
شما بخوبی میدانید که تحقیر و ایجاد نفرت و ترس موهوم از «دیگری»، زمینهی مشترک تمام آن سودجوییهای ستمگرانه بوده است. اکنون من میخواهم از خود بپرسید که چرا سیاست قدیمی هراسافکنی و نفرتپراکنی، اینبار با شدّتی بیسابقه، اسلام و مسلمانان را هدف گرفته است؟ چرا ساختار قدرت در جهان امروز مایل است تفکر اسلامی در حاشیه و انفعال قرار گیرد؟ مگر چه معانی و ارزشهایی در اسلام، مزاحم برنامهی قدرتهای بزرگ است و چه منافعی در سایهی تصویرسازی غلط از اسلام، تأمین میگردد؟ پس خواستهی اوّل من این است که دربارهی انگیزههای این سیاهنمایی گسترده علیه اسلام پرسش و کاوش کنید.
خواستهی دوم من این است که در واکنش به سیل پیشداوریها و تبلیغات منفی، سعی کنید شناختی مستقیم و بیواسطه از این دین به دست آورید. منطق سلیم اقتضاء میکند که لااقل بدانید آنچه شما را از آن میگریزانند و میترسانند، چیست و چه ماهیّتی دارد. من اصرار نمیکنم که برداشت من یا هر تلقّی دیگری از اسلام را بپذیرید بلکه میگویم اجازه ندهید این واقعیّت پویا و اثرگذار در دنیای امروز، با اغراض و اهداف آلوده به شما شناسانده شود. اجازه ندهید ریاکارانه، تروریستهای تحت استخدام خود را به عنوان نمایندگان اسلام به شما معرفی کنند. اسلام را از طریق منابع اصیل و مآخذ دست اوّل آن بشناسید. با اسلام از طریق قرآن و زندگی پیامبر بزرگ آن (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) آشنا شوید. من در اینجا مایلم بپرسم آیا تاکنون خود مستقیماً به قرآن مسلمانان مراجعه کردهاید؟ آیا تعالیم پیامبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) و آموزههای انسانی و اخلاقی او را مطالعه کردهاید؟ آیا تاکنون به جز رسانهها، پیام اسلام را از منبع دیگری دریافت کردهاید؟ آیا هرگز از خود پرسیدهاید که همین اسلام، چگونه و بر مبنای چه ارزشهایی طیّ قرون متمادی، بزرگترین تمدّن علمی و فکری جهان را پرورش داد و برترین دانشمندان و متفکّران را تربیت کرد؟
من از شما میخواهم اجازه ندهید با چهرهپردازیهای موهن و سخیف، بین شما و واقعیّت، سدّ عاطفی و احساسی ایجاد کنند و امکان داوری بیطرفانه را از شما سلب کنند. امروز که ابزارهای ارتباطاتی، مرزهای جغرافیایی را شکسته است، اجازه ندهید شما را در مرزهای ساختگی و ذهنی محصور کنند. اگر چه هیچکس بهصورت فردی نمیتواند شکافهای ایجاد شده را پر کند، امّا هر یک از شما میتواند به قصد روشنگریِ خود و محیط پیرامونش، پلی از اندیشه و انصاف بر روی آن شکافها بسازد. این چالش از پیش طراحی شده بین اسلام و شما جوانان، اگر چه ناگوار است امّا میتواند پرسشهای جدیدی را در ذهن کنجکاو و جستجوگر شما ایجاد کند. تلاش در جهت یافتن پاسخ این پرسشها، فرصت مغتنمی را برای کشف حقیقتهای نو پیش روی شما قرار میدهد. بنابراین، این فرصت را برای فهم صحیح و درک بدون پیشداوری از اسلام از دست ندهید تا شاید به یمن مسئولیّتپذیری شما در قبال حقیقت، آیندگان این برهه از تاریخ تعامل غرب با اسلام را با آزردگی کمتر و وجدانی آسودهتر به نگارش درآورند.
سیّدعلی خامنهای
1393/11/1
زندگی و فعالیت آغازین
محمد ابراهیم همت در 12 فروردین 1334 در شهرضای اصفهان بدنیا آمد و در همان شهر نوجوانی خود را با تحصیل گذراند و در سال 1352 دیپلم گرفت و در همان سال هم وارد دانشسرای تربیت معلم اصفهان شد و مدرک فوق دیپلم خود را در سال 1354 اخذ کرد. 2 سال بعد برای گذراندن خدمت سربازی اقدام کرد. پس از سربازی به شهر خود بازگشت و مدتی در مدارس راهنمایی شهرضا به تدریس تاریخ پرداخت. در آن دوران او کوشید دانشآموزان را با افکار روحالله خمینی آشنا کند و همین امور سبب شد که چندین نوبت از طرف سازمان امنیت و اطلاعات کشور (ساواک) به او اخطار شود. گوشه و کنار، حرفهای نیشدار او به گوش حکومت رسید و خبر اخطار ساواک در پرونده تازه گشودهاش، ثبت گردید.[3] پایش که به شهر قم باز شد و با علما نشست و برخاست کرد، دیگر فقط یک معلم نبود؛ بلکه در مساجد و محافل خصوصی هم سخنرانی میکرد و همین، ساواک را به تعقیب او کشاند. سخنان و افکار او مأمورین شاه را به تعقیب وی واداشته بود، به گونهای که او شهر به شهر میگشت تا از دستگیری در امان باشد. نخست به شهر فیروز آباد رفت و مدتی در آنجا تبلیغ کرد. پس از چندی به یاسوج رفت. موقعی که در صدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت کرد و سپس به اهواز رفت و در آنجا سکنی گزید. با بالا گرفتن انقلاب 1357، به شهرضا بازگشت و سازماندهی تظاهرات مردمی را بر عهده گرفت. در پایان یکی از راهپیماییها، قطعنامه آن را قرائت کرد و شایع شد که حکم اعدامش را صادر کردهاند و همین مسئله، او را تا روز پیروزی انقلاب در مخفیگاهها نگه داشت.[4]
پس از پیروزی انقلاب
وی پس از پیروزی انقلاب در ایجاد نظم و دفاع از شهر و راهاندازی کمیته انقلاب اسلامی شهرستان شهرضا نقش اساسی داشت. او از جمله کسانی بود که سپاه شهرضا را با کمک دو تن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشکیل داد. اواخر سال 1358 به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و کنارک (در استان سیستان و بلوچستان) عزیمت کرد و به فعالیتهای عقیدتی پرداخت. همت در خرداد سال 1359 به منطقه کردستان اعزام گردید.
جنگ ایران و عراق
با آغاز جنگ، او و حاج احمد متوسلیان، به دستور فرمانده کل سپاه مأموریت یافتند ضمن اعزام به جبهه جنوب، تیپ محمدرسول الله را تشکیل دهند. در عملیات سراسری فتح المبین، مسئولیت قسمتی از کل عملیات به عهده وی بود. وی در موفقیت عملیات در منطقه کوهستانی «شاوریه» نقش مهمی داشت. او در عملیات بیت المقدس در سمت معاونت تیپ محمدرسول الله فعالیت و تلاش قابل توجهی را در شکستن محاصره جاده شلمچه ـ خرمشهر انجام داد. او و یگان تحت امرش سهم بسزایی در فتح خرمشهر داشتند. در سال 1361 با توجه آغاز جنگ در جنوب لبنان به منظور یاری رساندن به مردم لبنان راهی آن دیار شد و پس از دو ماه حضور در این خطه به جبهههای ایران بازگشت. با شروع عملیات رمضان، در تاریخ 23 تیر 1361 در منطقه شرق بصره، فرماندهی تیپ 27 محمدرسولالله را به عهده گرفت و بعدها با ارتقاء این یگان به لشکر، در سمت فرماندهی آن لشکر انجام وظیفه کرد. در عملیات مسلم بن عقیل و عملیات محرم در سمت فرمانده قرارگاه ظفر، با دشمن جنگید. در عملیات والفجر مقدماتی، مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را که شامل: لشکر 27 حضرت رسول، لشکر 31 عاشورا، لشکر 5 نصر و تیپ 10 سیدالشهدا بود، به عهده گرفت. سرعت عمل و صلابت رزمندگان لشکر 27 تحت فرماندهی او در عملیات والفجر 4 قابل توجه بود. وی در تصرف ارتفاعات کانی مانگا نقش ویژهای داشت.[5]
نحوه شهادت
در جریان عملیات خیبر، همچنان که نیروهای ایرانی در برابر ارتش عراق مقاومت میکردند هنگامی که همت برای بررسی وضعیت جبهه جلو رفته بود بر اثر اصابت گلوله? توپ در نزدیکیاش همراه با معاونش اکبر زجاجی، در غروب 17 اسفند 1362 در محل تقاطع جادههای جزایر مجنون شمالی و جنوبی شهید شدند.[6]
فرمانده سپاه سوم عراق در یکی از اظهاراتش گفته بود: «... ما آنقدر آتش بر جزایر مجنون فرو ریختیم و آنچنان آنجا را بمباران شدید نمودیم که از جزایر مجنون جز تلی خاکستر چیز دیگری باقی نیست.»
ابراهیم همت در جریان عملیات خیبر به همرزمانش گفته بود: «باید مقاومت کرده و مانع از بازپسگیری مناطق تصرف شده، توسط دشمن شد. یا همه اینجا شهید میشویم و یا جزیره مجنون را نگه میداریم».[7]
محسن رضایی در مصاحبهای گفته است: «اولین باری که در جنگ به کسی عنوان «سید الشهدا» دادند، در همین خیبر و برای حاج همت بود.»[8]
آرامگاه
ابراهیم همت قرار بود در قطعه 24 بهشت زهرا دفن شود ولی به اصرار خانواده در زادگاهش و در کنار امامزاده شاهرضا دفن شد. با این حال در (قطعه 24 ردیف 77 شماره 524) بهشت زهرا و در کنار مصطفی چمران، عباس کریمی و رضا چراغی سنگ مزاری برای وی نصب کردهاند و بسیاری تصور میکنند که او در بهشت زهرا دفن شدهاست.